این نوشته مخصوص آن کسانی است که در این ایام به سرزمین وحی مشرف گردیده مجذوب جذبه های عرفانی آن مکانهای مقدس می گردند!
حالتهاى معنوى خوب، «گوهر» است. هرچند اندک و کوتاه، امّا پربهاست.آنچه در طول این سفر به دست مى آید و آن زلالى روح و روحیه خشوع و خدا ترسى و لذّت از عبادت که فراهم مى شود، باید «تکثیر» شود و «امتداد» یابد. مراقبت از نورانیّت حج و شفافیّت جان، ضرورى است. ابلیس، همیشه در کمین است. او دشمن قسم خورده انسان است. یک لحظه از دام گستردن پیش پاى انسان و تلاش براى اغواى او غافل نیست. کسى که گناه مى کند، میدان را براى شیطان خالى گذاشته است و کسى که در میدان «جهاد با نفس» و مقابله با تمنیّات شیطانى مقاومت مى کند، آن دشمن را به زمین زده است.
بهترین ارمغان این سفر، همراه بردن همین حالتهاى با صفا و پر معنویّت ایّام حج است. وقتى که در منا و عرفات، اشک ریختى وتوبه کردى و با خدا و رسول آشتى نمودى و به امام زمان «عج» قول دادى که پیرو شایسته و شیعه پاى بند به دیانت باشى، دیگر نباید زیر قولت بزنى و پیمان بشکنى و باز هم از در دوستى و رفاقت با شیطانى درآیى!
در حدیث است: حاجى تا گناه نکند، نورانیّت حج در او باقى است. و در حدیث دیگر است: حاجى وقتى «عرفه» را درک مى کند، مشمول رحمت الهى مى شود و آمرزیده مى گردد، همچون روز تولّد از مادر.
حیف است که این پاکیزگى روح، از دست برود و دوباره غفلت بر دل و جان، سایه اندازد. راست گفته اند که مهمتر و سخت تر از پیروزى، نگهدارى آن است.
تو که در این مشاعر مقدسه و مواقف کریمه، وقوف و بیتوته کردى، تو که دست و صورت بر کعبه مقدس مالیدى، تو که گرد خانه خدا طواف کردى، تو که به یاد هاجر و اسماعیل، در «حجراسماعیل» نماز خواندى، تو که پشت مقام ابراهیم عبادت کردى، تو که در حرم پروردگار، به تلاوت کلام اللّه پرداختى،حیف است که این پله ها را که تا اینجا بالا آمده اى، دوباره به پایین برگردى و این گامهاى نورانى را که تاکنون برداشته اى، به عقب بروى. مگر نه اینکه عبودیت، انسان را به قرب خدا مى رساند؟ و مگر نه اینکه عبادت، معراج مؤمن است؟ و... تو در اینجا هم بنده مطیع فرمان بوده اى و هم اهل نماز و ذکر و تلاوت و تهجّد! نکند که باز هم گرفتار دورى و فاصله از خدا شوى! حاجى شدن، در روز عید قربان و باذبح قربانى و تراشیدن سر تحقّق مى یابد. ولى حاجى ماندن، جهاد و مراقبتى دائمى مى طلبد! مثل نگهدارى از یک قله فتح شده در عملیات نظامى!
زبانى که در اینجا «لبیک» گفته است، دیگر نباید به خواسته هاى نفس، لبیگ بگوید.
دستى که اینجا کعبه و حجرالاسود را لمس کرده است، نباید پس از بازگشت از حج، به گناه و خیانت آلوده شود. چشمى که به کعبه نگریسته، نباید به «نگاه حرام» آلوده شود. دلى که به یاد خدا و قیامت در این دیار، لرزیده و خاشع گشته است، نباید بازهم گرفتار قساوت گردد. پایى که در مسیر «رمى جمرات»، رفت و آمد داشته، نباید «راه حرام» را بپیماید. وقتى که موهاى سر تراشیده شد، افکار آلوده هم باید از سر برود. وقتى که حاجى به قربانگاه رفت، باید همه زندگیش یک قربانگاه شود که هر چه جز خدا را در پیشگاه «رضاى الهى» قربان کند. حج، چراغ راه است. این چراغ را در روزها و شبهاى زندگیمان، روشن نگه داریم!...
* * *
به پایان این سفر و سلوک مى رسى، امّا این پایان، آغازى براى مرحله اى نو در زندگى و مسلمان زیستن و بنده بودن است. «حج» یک سرمشق است. زندگى پس از حج، تکرار آن درس ها و آموزه ها و تعمیق آن باورها و بینش هاست، تا «روح حج»، در کالبد حیات مسلمان جارى شود و راه توحیدى ابراهیم خلیل و صراطِ نورانى حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)، همواره پیش پاى «زائر» باشد.
نورانیّتِ فراهم آمده از حج و زیارت را در رواق جان خود، پاینده نگه دار، تا حج و عمره و مناسک این سفر عبادى و عبادت عرفانى سیاسى، «چراغ راه» باشد و «نیروى حرکت». مبادا با داشتن سرمشق عبودیت و الگوى بندگى، بنده خوبى نباشیم!